حق به جانبی ، واقعیت یا خطا

پایگاه خبری، تحلیلی طنین وقایع/کرمانشاه- در زندگی ودر تعاملات با دیگران مسایل و مشکلاتی پیش می آید که عموماً  ما خود را صاحب حق می دانیم و در واقع ما خود را مورد ظلم تصور می کنیم و فکر می کنیم باید از خود دفاع کنیم ودر نتیجه عصبانی می شویم. آلن دو باتن در کتاب درباره خوب بودن، حق به جانبی را به درست بودن سخن یا رفتار خود با پافشاری تعریف می کند.

اما براستی منبع این حق به جانبی کجاست ؟

ما برچه اساسی تصور می کنیم که حق به جانب ما است؟

شاید یادگرفته ایم که همیشه باید حق را به جانب خود بگیریم.

شاید تصور می کنیم ما کامل ترین و بی نظیر ترین انسان هستیم.

شاید تصور می کنیم همیشه این دیگران هستند که اشتباه می کنند و کار آنها اشتباه هست.

شاید هم میل به در امان بودن و صیانت نفس هست که این تصورات را در وجود ما پدید می آورد که حق به جانب ما است.

اگر این تصوراتی که ما داریم، دیگران هم برای خود داشته باشند ، تکلیف چیست؟ آیا در جامعه مواجه نمی شویم با مجموعه ای از افراد که همه خودرا حق به جانب می بینند؟

در واقع این همه اختلافات زن و شوهر در خانواده، نزاع های فامیلی و دعواهای بین همکاران در اداره ویا شرکای در یک موضوعی ، تایید کننده ی حق به جانب دانستن خود دربین همه افراد جامعه است واین حق به جانبی تا پیامد طلاق در بین زوجین، قطع فامیلی در اقوام و پایان شراکت و ارتباط شرکای کاری و دوستان را به ارمغان دارد. چیزی که فکرش هم دور از تصور بوده است.

برای پی بردن به ریشه های مساله حق به جانبی باید به موضوع شناخت غلط و یا خطای ذهن پرداخت. خطای ذهن مفهومی روان شناسی و در معنی ساده ی آن یعنی ندیدن واقعیت و درک غلط از آن می باشد. شاید الان تصور کنیم من و خطای ذهن، اصلا مگر می شود.

برای اثبات درک غلط و داشتن خطای ذهن حتی در ابعاد کوچک که انسان ها با مفهوم اشتباه از آن یاد می کنند. به. چند نمونه ازدرک غلط و خطای ذهن می توان اشاره کرد، درک غلط از وضعیت جاده و تصادفات مرگ بار، درک غلط از رفتار همسرو درصدهای بالای طلاق در خانواده ها، انفجارهای عظیم ناشی ازخطای ذهن کارگری ویا مهندسی در کارخانجات و…

براستی چه میزان از جانب داری های ما منطبق با خطای ذهن  یا واقعیت است؟

آیا معیاری هست که ما را از حق به جانب داری های غلط ، توهمات و یا درک غلط خصوصا در تعاملات اجتماعی و مسایل مختلف زندگی در امان نگاه دارد؟

اولین نکته ای که باید بپذیریم وجود وهم یا همون توهم ودرک غلط در وجود ما انسان هاست چه در روان شناسی و همچنین در تعالیم دینی ومعارف اسلامی به وجود آن حتی دربین انسان های وارسته وجود داشته ودعاهایی هم برای برطرف شدن آن یاد شده است. در روان شناسی هم تکنیک هایی برای واقع بینی وجود دارد.

دراین مقال با وقت اندک نمی توان به ریشه ها و علل درونی وبیرونی خطای ذهن و درک غلط پرداخت بلکه به رهکارهایی برای تشخیص حق به جانبی در معنای واقعی و درست آن می خواهیم اشاره ای داشته باشیم.

راهکارهای حق به جانبی واقعی وپرهیز از خطای ذهن ودرک غلط:

گام اول:

وجود خطای ذهنی، شناختی و فکری را برای خود بپذیریم. جهل مرکب یعنی خود را منحصربفرد و ابر انسانی و کامل دیدن خود هست. باید بپذیریم همه ما در معرض خطای شتاختی هستیم؛ حتی انسان های متخصص و صاحب نظر؛ چرا که همه انسان هستیم و فراموشی و حس گرهای ما می تواند اطلاعات کامل را از پیرامون مان نگیرد و این تشخیص غلط را برایمان به همراه داشته باشد و یا مقدمات را خوب درک نکنیم و خطای ذهنی و شناختی را در کلیت قضیه برای ما بوجود بیاورد. سرما، گرما، درد، تحربه های قبلی، تداعی ها و یادآوری ها می تواند خطای ذهنی را برای ما بوحود بیاورد. پس باید خطای ذهنی در وجود خود را بپذیریم تا واقعیت ها را درست تر درک کنیم.

گام دوم:

در تعاملات اجتماعی سعی کنیم موقعیت هایی که برای ما گنگ و مبهم هستند بشناسیم. به این معنی اگر اطلاعات کاملی بر گرفته از اصول مهم واصلی زندگی ازقبیل : اصول و معارف دینی، قوانین، عرف جامعه، علم ومهارت های مقبول و…را نداریم یا دید کافی برای تصمیم و قضاوت نداریم در آن موقعیت با احتیاط عمل کنیم و زود دست به قصاوت نزنیم. در نظر بگیرید راننده خودرویی که در جاده ای مملو از مه غلیظ در حال رانندگی است و کمترین دید به جلو را دارد، عاقبت رانندگی با سرعت بالا در این وضعیت چگونه خواهد شد؟ در زندگی و تعاملات اجتماعی هم به همین صورت آنجاها که حکم و میزان برخورد واقعی با مسایل اجتماعی و تعاملات با دیگران را نمی دانیم باید با احتیاط بالا حرکت کنیم.

جالب است بدانیم خیلی از وقایع تلخ زندگی، از ندیدن ابعاد مبهم و گنگ موقعیت رفتاری ما ناشی می شود.

گام سوم:

لازم است از بروز هیجانات در تصمیم گیری هایمان جلوی گیری کنیم به این معنی که در عصبانیت و پرخاشکری و در حالات بالای هیجانی تصمیم نگیریم و قصاوت ننماییم. که نتیجه چنین تصمیماتی پشیمانی و ضرر و زیان و شکست می تواند باشد. چرا که در موقعیت های هیجانی تصمیم گیری منطقی و درست ما کارایی خود را از دست می دهد قسمت سخت افزاری فرونتال مغز ما تقریباً از کار می افتد و آنچه هدایت رفتار مارا به عهده می گیرد قسمت لیمبیک مغز ما یا همان عقل حیوانی ما است.

گام چهارم:

معیارها و اصول درست برای تصمیم گیری و قضاوت را بشناسیم و یاد بگیریم و این امر با مطالعه در معارف دینی، قوانین، علم، مهارت و عرف جامعه میسر می گردد تا در موقعیت های مهم و مبهم زندگی از خطاهای ذهن و درک غلط و رفتار اشتباه در امان باشیم. مثل همان راننده ای که در شرایط مه غلیظ در جاده رانندگی می کند و از معیارهایی همچون سرعت کم، خط سفید و تابلوهای کنار جاده، نور ماشین های اطراف، صدا های پیرامون و… نهایت استفاده را می کند تا دچار خطای ذهن و تصادف و آسیب نشود.

براستی اگر در مثال بالا، راننده مه غلیظ را جدی نمی گرفت و هیجانی رانندگی می کرد یا به معیارهای رانندگی در شرایط مه غلیظ آگاه نبود و عمل نمی کرد، چه عاقبتی در انتظار وی بود؟

وقایع زنگی اجتماعی وتعاملات با دیگران نیز همین گونه هستند. در زندگی نمی توان به فکر و حتی عقل خود اتکا نمود بلکه به عقلی که مرتبط و برآمده از معیارها واصول محکم و کاملاً درست است مثل اصول ومعارف دین، قوانین، عرف، دانش و علم استناد کرد وگرنه خواسته های هر انسان، افراد را به سمت زیاده خواهی و حق به جانبی غلط واشتباه سوق می دهد که پا را از حق و حد فراتر می نهد و تصمیماتی می گیرد واحکامی صادر می کند که برای آنان عاقبت بسیار ناگواری رقم می زند.

پس لازم و ضروری است که برای سعادتمند بودن در دنیا و آخرت در مسایل زندگی تصمیمات و قصاوتها و رفتارهای مان را قبل از اجرا با محک معیارها و اصول محکم یاد شده ی بالا بسنجیم تا دچار خطای ذهن و اشتباه درک و فکری نشویم و یک زندگی همراه با آرامش برای خود و دیگران به ارمغان بیاوریم. وگرنه هر کس به زعم خویش خود را صاحب حق و حق به جانب می داند. گرما، سرما، درد، تحربه های خوب و بد قبلی، تداعی ها ویاد آوری ها می تواند ذهن ما را به خطای ذهنی دچار کند.

کلام آخر، ای برادر و خواهر گرامی وقتی ذره المثقالی از کار خیر و شر ما در نامه اعمال قابلیت محاسبه را در روز جزا دارد پس نمی توان رفتاری را که یکی از اصول اساسی مبتنی بر شرعیت و دین، قوانین، علم، عرف جامعه از آن پشتیبانی وحمایت نمی کند انجام داد و صرف خواسته های فردی و تمایلات مان انجام دهیم. اینگونه می توانیم باور داشته باشیم که حق به جانبی های مان در تعاملات اجتماعی واقعی است یا خطا.

نویسنده: دکتر سیاوش بهرامی، استاد دانشگاه